پارسي يار
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
RSS
بي تو 2
بي تو 2
پيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيام‌هاي پارسي يار
بي تو 2
بي تو 2پيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيام‌هاي پارسي يار
برگزيدگان مجله در فروردين 1404
1 - در انتظار آفتاب
سي رتبه برگزيده بر اساس تعداد کل پيام در مجله
1 - آواي روستا
2 - « لنگرودي »
3 - *ابرار*
4 - ذره بين زنده
5 - * گل نرگس *
6 - تبسم بهار ♥
7 - قافيه باران
8 - خادمة الشهدا
9 - علي در کلبه درويشي
10 - محمد_عابديني
11 - ياسيدالکريم
12 - هما بانو
12 - * کميل *
13 - .:راشد خدايي:.
14 - *بنت فاطمه*اظهر
15 - گلهو قطعه اي ازبهشت
16 - انديشه نگار
17 - *زهرا.م
18 - مجنون الحسين ع
19 - *ميثم*
20 - ||عليرضا خان||
21 - شبستان نور
22 - * هاتف *
23 - در انتظار آفتاب
24 - «امير معظم»
25 - *قاصدك*
26 - ♥ ح. بالايي
27 - ساعت يك و نيم
27 - محمد جواد س
28 - شهريار کوچه ها
28 - مهسا خانوم
29 - ميراب عطش
30 - قلمدون
30 - *سحربانو*
+
به پشه ميگن چرا زمستونا پيدات نيست ميگه تابستون خيلي رفتارتون خوبه كه زمستونام بيام
:) از اين جك بسيار خنده شد ... - *کوثرعلوي *
+
هيچوقت به چشمات راز دلت رو نگو چون راز نگه نمي دارد و گريه مي كند
دلي كه خانه مولا شود حرم گردد..... - نه|دي|هشتاد وهشت
+
زرنگي را گفتم زندگي چند بخش است ؟ گفت دو بخش : كودكي و پيري...... گفتم پس جواني چه شد ... گفت با عشق ساخت ، با بي وفايي سوخت ، با جدايي مرد
گفت جواني اش فداي حسين.......... - تبسم بهار ♥
+
وقتي تو از عشق بي بهره هستي، از ديگري مي خواهي که آن را به تو بدهد، در واقع تو گدايي مي کني. ديگري نيز متقابلا از تو عشق مي طلبد. حال دو گدا دست هايشان را بر روي يکديگر گشوده اند، تصور کن
^ 90/7/7
+
وقتي تو از عشق بي بهره هستي، از ديگري مي خواهي که آن را به تو بدهد، در واقع تو گدايي مي کني. ديگري نيز متقابلا از تو عشق مي طلبد. حال دو گدا دست هايشان را بر روي يکديگر گشوده اند، تصور کن
سنگ در برکه مي اندازم و مي پندارم، با همين سنگ زدن ماه به هم مي ريزد، کي به انداختن سنگ پياپي در آب، ماه را مي شود از حافظه ي آب گرفت؟ - بي تو 2
+
افسوس ... آن زمان که بايد دوست بداريم کوتاهي ميکنيم آن زمان که دوستمان دارند لجبازي ميکنيم و بعد براي آنچه از دست رفته آه ميکشيم
+
نگاهم کرد پنداشتم دوستم دارد. نگاهم کرد در نگاهش هزاران شوق عشق را خواندم. نگاهم کرد دل به او بستم. نگاهم کرد اما بعدها فهميدم فقط نگاه ميکرد
+
آغاز سفر عشق اين است: "کنار گذاشتن من و هيچ شدن". از اين هيچ است که همه چيز زاده مي شود.سلاااااااااااااااام
+
عشق هيچ مرگي نمي شناسد، عشق بر مرگ غلبه مي کند. عشق مرزهاي زمان را فتح مي کند.
و تنها عشق است كه ميماند - همسايه خورشيد
+
انكس كه مي گفت دوستم دارد،عاشقي نبود كه به شوق من امده باشد،رهگذري بودكه روي برگهاي خشك پاييزي راه ميرفت صداي خش خش برگها همان اوازي بود كه من گمان ميكردم ميگويد :دوستت دارم
+
من شعر سکوتم را در گوش تو خواهم خواند، شب هاي بلندم را با ياد تو خواهم ماند، من ريشه ي عشقم را در قلب تو خواهم کاشت، آن صحبت اول را در خاطره خواهم داشت
+
يه شب خوب تو آسمون، يه ستاره چشمک زنون، خنديد و گفت: کنارتم، تا آخرش تا پاي جون، ستاره ي قشنگي بود، آروم و ناز و مهربون، ستاره شد عشق من و منم شدم عاشق اون، اما زياد طول نکشيد عشق من و ستاره جون، ابري اومد ستاره رو دزديد و برد نامهربون، حالا شبا به ياد اون، زل مي زنم به آسمون، دلم مي خواد داد بزنم اين بود قول و قرارمون، تو رفتي و از خودتم، نذاشتي حتي يه نشون
▌► | ► | ◄