پيام
+
سر کلاس ادبيات معلم گفت : فعل رفتن رو صرف کن - رفتم ... رفتي ... رفت ... ساکت مي شوم ، ميخندم ولي خنده ام تلخ مي شود استاد داد مي زند : خوب بعد ؟ ادامه بده ! و من مي گويم : - رفت ... رفت ... رفت ... رفت و دلم شکست ... غم رو دلم نشست ... رفت و شاديم بمرد ... شور از دلم ببرد ... رفت ... رفت ... رفت ... و من مي خندم و مي گويم : خنده ي تلخ من از گريه غم انگيز تر است ... کارم از گريه گذشته به سيه
ارسلان قاسمي .
90/7/28
ياسر حيدري
رفت.......رفت......رفت.....؟؟؟
ياسر حيدري
نامرد رفت وتنهام گذاشت.
---ماندگار---
فكر كنم دفعه 6 باشه اين تو پيامرسان اومده
بي تو 2
جدي؟.من تا حالا نديده بودم
ياسر حيدري
عيبي نداره..........منم دوبار ديده بودم
بي تو 2
اشكالي نداره دوباره خوندنش كه ضرر نداره